درخت زندگیِ ترنس مالیک رو خیلی دوست داشتم. یک زندگی پنهان رو یکم کمتر از خیلی، دوست داشتم. درسته که شدت مذهبی بودن فیلماش خیلی آزارم میده اما بینهایت خوبی داره و باهاش ارتباط برقرار میکنم. با دیدن اولین صحنههای درخت زندگی فکر کردم ترنس مالیک روانشناسه. ظاهرا نیست. اما هست. واقعا هست. اصلا علامهس. اینکه نمیخواد تو مدیا باشه، قابل پرستشش میکنه و به شدت کنجکاوم کرده و آرزومه که ببینمش. تو فیلمهاش، یک صحنهٔ قابل حذف نداره که مثلا آدم تو دلش بتونه بگه «خب که چی؟» اونطوری که جزیئات رو میبینه، شوق آوره و دیوانهم میکنه. اینکه میتونه چند دقیقه الی چند صد سال و حتی میلیاردها سال اتفاق تو دنیای واقعی رو، بدون کلام یا در حد دو کلمه یا چندتا سکانس بیان کنه، حیرتانگیزه. گاهی فکر میکنم کاش سرعت فیلم پایینتر بود که فرصت هضم کردن داشتم و میتونستم عمیقتر ببینم. سکانسهاش یک لحظه بدون حرکت نیستن و همهش حس میکنم نشسته، دارم میدوم، نفسم بند میاد و آخرش یه کاری میکنه که یهو نفسم بالا میاد. اینکه اینقدر هنرمندانه میتونه جزئیات زندگی سالهای گذشته رو، سالهایی که هیچکدوممنون تجربه نکردیم رو، به صورت کاملا باورپذیر، تصویر بکشه و آدم رو به فکر گذر زمان بندازه، رشکبرانگیزه. از نوزاد که بازی میگیره من هی فکر میکنم این آدم چقدر تواناست. لوکیشنهاش، واقعا دیوانه کنندهس. فکر نمیکردم کسی بتونه مثل بیلگه جیلان طبیعت رو ببینه. چقدر تیمش خوبه. چرا آخه؟ چطوری ممکنه؟ فیلمبرداریش محشره. صدابرداری و صدا گذاریش مو رو به تن آدم سیخ میکنه. چرا اینقدر همهی تیم اینقدر توانا و ریز بینن؟ مگه اینقدر هماهنگی تو جزئیات داریم؟
اگر فیلمهاش بجای ۳ ساعت، ۳۰ ساعت بودن هم شخصا میتونستم بدون وقفه و یک نفس ببینمشون. واقعا نمیخوام لذت بردن از این همه زیبایی و دقت، تموم شه. آخرِ ۳ساعت هم احتیاج دارم چندین ساعت در سکوت محض بسر ببرم.
و در نهایت، اون طراح لباسش کیه؟ 😍
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر