میگویند در طول تاریخ ژنهامان صلاح شده است. میگویند آدمهای ضعیف، بیماری گرفته و مردهاند. اینها را میگویند، اما یک چیزهای دیگر را ندیدم جایی گفته باشند. ندیدم کسی جایی بگوید خوبهایمان در جنگ جان دادند. خوبهای جنگنده. که این خوبها، میتوانستهاند پیش از مرگ، شیرهی وجودشان را به زمین هدیه کرده باشند. از بیخاصیتهای ژن مقاومدار به بیماری هم ندیدهام جایی نوشته باشند. ندیدم کسی جایی بگوید که حالا زمینِ انسان شده است پر از ژنمقاوم به بیمارانی که یا فرزند جنگجویانند یا فرزند بیخاصیتان. یعنی حالا دیگر بدنهامان حالشان خوب است، اگر ژنهامان جهش نکنند و به خود از درون خوری نیفتند. که خب برای آن هم «خدایان سپیدپوش» داریم. و از دو دسته خارج نیستیم. شدهایم آدمهایی که میجنگند و آنها که خاصیت خاصی ندارند. و منطقا با اکثریت قاطع بیخاصیت ژن مقاوم داران. خب دیگر جنگِ امروز هم مثل جنگ دیروز نیست که آدم خنجر و نیزه دستش بگیرد و برود بدود وسط میدان رزم. باید یک چیز دیگری پیدا کرد. مثلا یکی از این چیزها مبارزه با تمدن است. جنگ منفعل است انگار، بجای اینکه جنگ فعال باشد. آدمها در این جنگ، نمیمیرند. اما انقدر مشغول بالا آوردن از بوی تعفن مدرنیته میشوند که مثلشان را تولید نکنند. اینها منطقا کماند. اینها دنیا را به مرور ترک میکنند. زندگیشان هم یک زنده به گوری خاصیست. جلوی چشمانشان هی شکمهایی بر میآیند و دو پایی بیرون میافتد و زندگیهایی که مطلق خلاصه میشود در سگدو زدن برای داشتن. داشتن چیزهای مدرنتر. ساختن زندگی مدرنتر که به وضوح هویتش با همان بیخاصیتی گره خورده. ندیدم کسی جایی نوشته باشد دنیا را دارد بیخاصیتی برمیدارد. برداشته. برداشته.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر