پنجشنبه ۱۵ نوامبر ۲۰۱۲
میشود یک شب هم رفت به آدرس پاریس، رود سن، بین دو پل، پلاک 19، روبروی پلاک 24.
و نشست روی سنگهای سرد و لرزید. و نگاه کرد به قایقهایی که توریست میبرند. توریستها شامپاین و دوربین به دست و خنده بر لب، برایت دست تکان دهند. تو هم بخندی و بای بای کنی.
و شاد شوی.
اما باز هم باید برگردی به آدرسِ پاریس، اتاقت، پشت کامپیوتر، روبروی ایران.
و باید بخوانی دوستت رفت، دوستت نیست. بلرزی که از دوست دیگرت خبری نیست. تلفن را برداری و شمارههای دوستانت در ایران را بگیری، با اینکه میدانی برای سالهای آینده قرار است خاموش بمانند و به حال خرابت دامن بزنی. گریه کنی که زندانیای در زندان تبعید شد. بخوانی دوست دوستت را کشتند. بخوانی و بخوانی و بخوانی...
و یادت برود تو هم برای لحظاتی شاد بودی.
و نشست روی سنگهای سرد و لرزید. و نگاه کرد به قایقهایی که توریست میبرند. توریستها شامپاین و دوربین به دست و خنده بر لب، برایت دست تکان دهند. تو هم بخندی و بای بای کنی.
و شاد شوی.
اما باز هم باید برگردی به آدرسِ پاریس، اتاقت، پشت کامپیوتر، روبروی ایران.
و باید بخوانی دوستت رفت، دوستت نیست. بلرزی که از دوست دیگرت خبری نیست. تلفن را برداری و شمارههای دوستانت در ایران را بگیری، با اینکه میدانی برای سالهای آینده قرار است خاموش بمانند و به حال خرابت دامن بزنی. گریه کنی که زندانیای در زندان تبعید شد. بخوانی دوست دوستت را کشتند. بخوانی و بخوانی و بخوانی...
و یادت برود تو هم برای لحظاتی شاد بودی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر